مدح حضرت زینب سلاماللهعلیها و شهادت محمد و عون
اِنَّ کَـمـَن زارَ الـعـَلی مَن زار زینب عـالـم نـمیبـیـند دگر تـکـرار زیـنب تـاریـخ جای صبـر زینب مینـویسد مـعـنا گـرفت ایـثـار از ایـثـار زینب با دست بسته باز کرد از دست ما بند پر شد زمین از عزّت سرشار زینب یـکـبـار حـتـی ســایـۀ او را نــدیــده هــمـسـایـۀ دیـوار بـه دیـوار زیـنـب چـشم زمان در غیر او هرگز نـبـیند این حجم حُسن خلق از رفـتار زینب هـاجر مقـدس شد اگر در بین زنها در عـالـم زر بوده خـدمـتکـار زینب پشت همه لرزید با یک اسکـتـوایش دشـمـن هـلاک نـحـوۀ پـیـکار زینب هم میشـود قـبـلـهنـمـای ما عـقـیـلـه هـم قـبـلـۀ مـا کـعــبـۀ سـیـار زیـنـب هرکس نمکگیرش شود آخر شهید است چـشـمان ما بر سـفـرۀ پُـربـار زینب چشمان ما بر لطف و احسان عـقیله دسـتـان مـا بـر دامـن سـالار زیـنـب با این که خودگرمی بازار حسین است عـون و محـمـد گـرمی بـازار زینب مـاهـی دریـا هم بـرایش گـریه کرده وقـتـی فـلـک دارد سـر آزار زیـنـب از نور چشمانش به سختی چشم پوشید جانـسـوز یعـنی غربت بسیار زینب با هرچه میشد در دل میدان بریدند بال و پر از دو جعـفـر طـیار زینب بایـد تـمام روضه را از سر بخـواند مرثیه جانسوز است اگر مادر بخواند بیرون زند خواهر اگر از قلب اردو در بین میدان میکند خشـمش هیاهو مانـنـد زهـرا میزنـم بر آب و آتـش دختر فقـط از مادرش میگیرد الگو افـتادهاند از شـوق جـان دادن برایت امـروز محـسنهای زینب در تکاپـو عـون و محـمد را کـفن کردم برایت سرباز تو هـستـند در قـحـطی نیـرو قـاسـم فـدایی تو باشـد عـون من نه؟ زینب چه کم دارد مگر از نجمه بانو از پـا مـیانـدازد مــرا ایـن داغ امـا در پیش تو دستی نمیگـیرم به زانـو بگذار از مـوی محمد گـیرد اخـنـس بستهست وقتی جان تو تنها به یک مو مثـل تو یـاد مـادرم کـردم هـمـین که بیرون کشیدی نیـزه را از بین پهـلو داغ جـوان دیـدی منـم دیـدم عـزیزم دارم پریشان میکنم در خیمه گـیسو بهتر که فـردایی نـبـاشـند و نبـیـنـنـد از کعب نی دارم نـشانی روی بازو غرق خجالت میکشی بر سر عبا را میآوری تا خیمه خـواهـرزادهها را |